زوجینی که دچار طلاق عاطفی در روابطشان شده اند، با دریافت خدمات و راهکارهای روانشناسی نزد دکتر مشاوره می توانند بار دیگر زندگی مشترکشان را از نو احیا کنند.
قربانیان طلاق عاطفی در درجه اول فرزندان هستند و خود زن و مرد بعد از آن ها قرار دارند، چرا که زمانی که زن و شوهر به درجه ای می رسند که احساساتشان نزدیک به صفر رسیده و حتی در مواردی زیر یک سقف با هم زندگی نمی کنند و خانه های جدا از هم دارند، در این حالت فرزندان خودشان را مقصر این قضیه می دانند و متصورند که این دو فقط بخاطر آن هاست که از هم طلاق کامل نمی گیرند.
حال آنکه اگر زوجین به مرحله ای از نخواستن می رسند که نمی خواهند همدیگر را حتی ببینند، اما طلاق نمی گیرند، اغلب به این دلیل است که به نخواستن هم مطمئن نیستند و در واقع به دنبال بهانه ای هستند که مشکلات بینشان را بدون آنکه غرورشان بشکند حل کند و در این بین فرزندان را قربانی این حس خودخواهی و غرورشان می کنند.
یکی از نشانه های طلاق عاطفی و عدم تمایل زوجین به طلاق کامل این است که هیچ گونه دعوا و نزاعی بر سر فرزندان دیده نمی شود و فرزندان کاملاً آزادانه می توانند به هر شکلی که می خواهند باشند و زن و شوهر تلاشی برای نگهداری و انحصاری کردن آن ها انجام نمی دهند و همین که فرزند در خانه خودشان یا طرف مقابل باشد، خیالشان راحت است.
در حالی که در طلاق کامل، اغلب نزاع بر سر فرزندان به کرات دیده می شود و والدین اصرار به جداسازی های کامل زندگی از هم دارند.
طلاق، وضعیت مشخص تری نسبت به طلاق عاطفی دارد؛ لااقل زمانی که زن و شوهر به طور کامل از هم جدا شده اند، فرزندان و خانواده ها وضعیتشان را می دانند، اما در طلاق عاطفی، یک حالت برزخ بین این دو وجود دارد که فرزندان جایگاه پدر و مادر برایشان غیرقابل درک می شود و نمی دانند در یک خانواده هستند یا یک زندگی از هم پاشیده.
لازم است زوجینی که به طلاق عاطفی رسیده اند، برای احیا روابطشان به مرکز روانشناسی مراجعه داشته باشند و مسائلشان به مشاوره گذاشته شود.
تازه ترین مقالات